loading...
گــــوريـــــچ دشتياري
گلاب بازدید : 145 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

داستان آموزنده “معنای آرامش”

پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواندبه بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ،

رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ،رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.

در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند ،در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت ،پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ،

که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود.

این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجهء پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :

” آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است.” 

برچسب ها داستان زیبا ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    مرا محبوب كنيد

    آمار سایت
  • کل مطالب : 338
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 57
  • باردید دیروز : 25
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 335
  • بازدید ماه : 1,023
  • بازدید سال : 5,761
  • بازدید کلی : 82,136